بادگلو زدن سخت ترین کار دنیات بود
موقع نوزادیت گاهی هر کار می کردم بادگلو نمی زدی و دلدرد می شدی.
اون موقع هر 3 ساعت شیر می خوردی شبا که پا می شدم شیرت می دادم. تا 3 ساعت بعدش در گیر تو بودم بادگلوت در نمی اومد خوابت می برد باز وسط خواب با گریه پا می شدی باز روز از نو روزی از نو.
دوباره که گشنت می شد میخواستم شیرت بدم بابا میگفت شیرش نده بذار همین بادگلوش در بیاد
ولی خوب صدای گریه گشنگیت را میشناختم و بهت شیر میدادم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی